یه دونه دخترم
دختر نازنین من فدای اون لبای کوچولوت بشم که همیشه منتظری با کوچکترین صدایی بخندی و همه رو خوشحال کنی.مامان منصوره که غش میکنه واسه اون خنده هات،تو خونواده بابایی هم معروف شدی به دختر خوش خنده و خوش اخلاق. و من اینجا خیلی خوشحالم که دختری دارم با لبخنداش همه رو شاد میکنه. نفس مامان الان کاملا متوجه مسائل دور و برت هستی،هر مردی رو که میبینی دوست داری بری تو بغلش از بس بابا میثم شما رو بغل کرده و تو خونه چرخونده و نازتون شده.دیروز که خونه مامان رباب رفته بودیم تا عمو سعید و عمو محسن رو دیدی سریع اولش یه لبخند و یه ذوق زدی که این یعنی من الان میخام بیام تو بغلت.اونا هم با کما میل بغلتون کردن و شما اون بالا بالاها به ما میخند...