زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

اولین تولد مامان منصوره

1394/9/28 18:31
نویسنده : miss.azar
121 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر خوشگل مامانی،زینب خانومم.

چهار روز پیش اولین تولد مامان منصوره رو با حضور دختری گرفتیم،البته بگم که تولد انچنانی نبود ولی یه دورهمی بود به مناسبت اولین سالی که شما اومدین پیش مامان و بابا!

از روز قبلش به بابایی گفتم که کیک نگیره چون خودم میخواستم کیک تولدم رو درست کنم و بگم که اولین تجربه مامانی بودش ولی از نتیجه کار بسیااااااااااااارراضی بودم،کیک بلک فارست درست کردم و اولین باری هم بود که با قیف و ماسوره تزیین میکردم کیک رو البته اگه تزیین حلوا رو فاکتور بگیریم.اون روز ظهر بابا میثم وقتی اومد خونه دوید اومد سروقت من و با هم شروع کردیم تزیین کیک رو!فقط یه خورده بابایی ایده هایی میداد که نمیشد اجرا کرد بگذریم عزیزم.بعد از اینکه کارمون تموم شد همه انگشت به دهان موندن از جمله خودم.شبش هم بابایی منو سورپرایز کرد و یه دست پارچ و لیوان سنتی خوشگل با سه شاخه گل رز آورد که واقعا انتظارش رو نداشتم چون قبلش قول یه ست کیف وکفش رو گرفته بودم.

آخر شب هم کیک رو بریدیم و قرار بود نصفیش رو ببریم خونه خاله صدیق و یه خرده هم ببریم خونه مامان رباب ولی از بس خوشمزه بود همش درجا خورده شد و نشد که ببریم.حالا قراره دوباره درست کنم تا بتونیم ببریم.

دیگه دختر عزیز مامان برات بگم که چقد خوردنی و شیرین شدی،الان کاملا منو میشناسی و وقتی صدات میکنم برمیگردی و یه خنده تپل مپل تحویلم میدی و باز سرگرم  خودت میشی،تازگیا با آینه آشنات کردم و معلومه که خوشت اومده ولی بعضی وقتا یه جور عجیب غریب آینه رو نگاه میکنی.

این چند روز هم بابا جون حسابی به شما رسیده و شما هم حسابی به خدمت بابایی رسیدینفهر موقع که بغلتون میکنه یه قلپ شیر هم که شده باید بالا بیارین رو پیراهنش!

دو روز پیش هم لباس نو تنتون کردم با طرح زنبور و گل به رنگ قشنگ ابی و زرد،که همه به اتفاق میگفتن خیلی دخترمون خوشگل شده و این رنگ بهش میاد.

الانم بعد از 3 ساعت خوابیدن از خواب پاشدین،قربونتون برم خانم خوشگلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)