زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

اولین یلدات مبارک خانوم کوچولو

1394/10/6 13:32
نویسنده : miss.azar
149 بازدید
اشتراک گذاری

الان 6 روزی از اومدن زمستون میگذره،این اولین زمستون عمرته مامانی،درسته تو جایی که ما زندگی میکنیم زمستون چیزی جز سرما نداره ولی دخترکم اینو بدون زمستون خیلی قشنگتر از این حرفهاست،من خودم همیشه فک میکردم زمستون سفیده سفیده،اونم به خاطر برفش البته تو این چند سالی که مامانی یادش میاد تو کل زمستون شاید یه بار یه برفی این طرفا بیاد ولی کوچولوی مامان زمستون یه شبای بلندی داره که من عاشقشم،اونم عاشق این که بشینی کنر خونوادت و تخمه بشکنی و حرف بزنی و حرف بزنی... یکی دو سال پیش که خوابگاه بودم اصلا از زمستون و شباش خوشم نمیومد چون همش باید نگام به ساعت میبود که کی وقت خواب میرسه تا بخوابم و دلتنگ خونوادم نباشم.

اولین شب زمستون و به نوعی اخرین شب پاییز رو میگیم شب یلدا،بزرگترین شب ساله،حالا نمیدونم یه دقیقه یا کمتر،اون قدیم قدیما همه آجیل و هندونه و انار میخوردن و حافظ کنارشون بود با کرسی،ولی الان اینا هست و یه سری چیزای دیگه هم قاطیش میشه از کیک هندونه ای،بیسکوییت هندونه و ژله انار و...!من امسال خیلی دلم میخواست یلدات رو عالی برگزار کنم ولی چند تا چیز نمیذاشت اول اینکه خونه مامان فاطمه هنوز کامل تعمیر نشده،مامان فاطمه هم که هنوز پاش تو گچ بود اومدیم خونه خاله اینا و اینجا هم آش جو و کلوچه پختیم که خیلی وقت گیر بود و منم سعی کردم دوتا ژله درست کنم و کیک و کاپ کیک!

عشق مامان شما هم که قربونت برم خیلی عالی همکاری کردی با اینکه رقیه و فاطمه هم اینجا بودن ولی خیلی حواسم بود تا اذیت نشین بابا میثم تا اونجا که میتونست کمک حال من بود.در کل شب یلدای خوبی بود.

                                             عزیزترینم اولین یلدات مبارک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)