زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

خوشحالم خوشحال:))

1395/1/18 0:21
نویسنده : miss.azar
168 بازدید
اشتراک گذاری

من یه مادرم اونم یه مادر خوشحال

خوشحالم به خاطر اینکه تموم روزم رو با دخترم با شادی و خنده و قهقهه سر میکنم، با دختری که منتظره کوچکترین حرفی بهش بزنی و کوچکترین کاری برا انجام بدی تا صدای خندش همه فضا رو پر کنه و هی منتظر باشه تا اون کار رو تکرار کنی و اون باز برات بلند و بلندتر بخنده!!

نمیدونم چرا ما آدم بزرگا و پدر مادرا بلد نیستیم اینجوری بخندیم؟ یعنی من تا حالا کسی رو ندیدم به خاطر خنده یه ادم بزرگ به وجد بیاد ولی وقتی یه بچه کوچیک یه لبخند میزنه بهت دلت قنج میره و  سراسر وجودت میخواد اون بچه رو بغل کنی و حسابی بچلونیش تا آروم بشی:))

قبل از این که مادر بشم شنیده بودم وقتی مادر بشی دیگه همه چی یادت میره ولی میگفتم مگه میشه؟خوب همه چی با برنامه ریزی حل میشه دیگه.ولی الان خودم رسیدم و میفهمم.درسته که حالا منم آنچنان با برنامه پیش نمیرم ولی واقعا یه وقتایی هم اگه وقت آزاد  داشته باشی یا میخوای بخوابی تا خستگیت بره بیرون یا مثل من بازم دلت  میخواد اون وقتت رو با دخترت پر کنی و با هم دیگه بخندی و بخندی و بخندی... همین الان هم که فکرشو میکنم 8 ماه زمان کمی نیست،روزهایی که من بیشتر میتونستم شاد باشم و بازی کنم.

و اما از خاطرات زینب گلی بنویسم تا هم برا خودم خاطره بشه هم برا دخترم یادگار:

8 ماه و 4 روز(16 فروردین 95):اولین باری که تونستی از  چهار دست و پا رفتن به نشستن تغییر حالت بدی.:*

8 ماه و 5 روز(17 فروردین 95): داشتی با وسایلت بازی میکردی که یهو دلت خواست بیای طرف من، داشتی چهار دست و پا میومدی که بهت گفتم دخترم توپت رو هم بیار یه چند باری برات تکرار کردم و دیدم داری میری به سمت توپت و یه نیم نگاه هم به من داشتی بالاخره بعد از تلاش هایی که داشتی تونستی هم توپ هم خودت رو به من برسونی فدات بشم عزیز زندگی من.اولین باری بود که به حرف من توجه کردی و انجام دادی اون چیزیو که ازت میخواستم:*:*

تو خونه برات چند تا بالشت رو کنار هم گذاشتم شما مثل یه کوهنورد خیلی عالی و سریع از روشون رد میشی و به هدفت میرسی.ماشالات باشه خانوم گل من:*:*

تو اینکه دستت رو به جایی تکیه بدی و پاشی روی پاهات وایسی مهارتت بیشتر شده،یکی از تکیه گاهات مبله و یکی دیگه پاهای هر کسی که روی زمین نشسته:)!فقط با اینکه خیلی احتیاط میکنی تو این چند روزه یکی دو بار بدجور از پشت سر زمین خوردی و مامان بدجوری ناراحت شد.

به امید روزی که بتونی رو پاهای خودت راه بری گلم:*

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)