زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

مامان خسته ولی خوشحال:))

1394/4/21 17:6
نویسنده : miss.azar
72 بازدید
اشتراک گذاری
کم کم روزای سختی رو دارم میگذرونم...


پنجشنبه وقتی تماس گرفتم و دیدم دکتر هست خوشحال شدم و وقتی که بابایی اومد راه افتادیم به سمت مطب دکتر.میدونستم لحظه به لحظه ای که زودتر برسیم به نفعمونه.با اینکه تلفنی نوبت داشتیم ولی باید حتما دفترچه میذاشتیم.حدودای یک و ربع که رسیدیم نوبت گرفتم و دیدم نفر26 منم.دکتر هنوز نیومده بود و من اومدم تو ماشین پیش بابایی.دکتر همون لحظه اومد و من تا ساعت دو تو ماشین کنار بابایی بودم. از وقتی که عمه بتول خونشون رو عوض کردن بابایی باید تو ماشین اونم تو گرما منتظر من بمونه.یه ساعتی تو مطب نشستم ولی نوبتم نشد اومدم بیرون. باز سوار ماشین شدم تا حدودای چهار.این دفعه که رفتم نوبتم شد و رفتم داخل.خانم دکتر گفت عفونت ادراری داری و چون الان تو ماه 9 هستی فقط انتی بیوتیک رو مصرف کن و اون دو تا قرص رو نمیخواد بخوری که رو کبد دخترت اثر میذاره.

مامانی هم فشارش خوب بود ولی وزن اضافه نکرده بودم همون 75 بودم و یه خرده هم کمتر شده بودم.ولی خانم دکتر گفت اشکالی نداره و دخترت خوب وزن گرفته. دیگه بعد از اینکه از مطب اومدیم بیرون مستقیم اومدیم خونه.پهلوم اون روز خوب بود و زیاد اذیت نشدم ولی شب که شب قدر هم بوووود خیلی اذیت شدم.پهلوم بدجوری تیر میکشید و شما دختر گلم هم مرتب تکون تکون میخوردی!همش میگفتم با این تکونا دیگه حتما میخای بیای پیشم.فردا شبش هم خیلی تکون میخوردی و پهلوی من همینجوری منو اذیت میکرد.شبش که اصلا نخوابیدم و نذاشتم که بابایی هم بخوابه.مرتب داشت کمر و پهلو منو ماساژ میداد.همش فکرای عجیب و غریب میومد سراغم که این چیه؟سنگ کلیه،عفونت کلیه و.... چند باری خواستم برم دوباره دکتر ولی گفتم بذار قرصام رو بخورم و دوباره برم آزمایش.

الان هم کارم شده مرتب مایعات خوردن و رفتن بو دستشویی.ولی خانومی من،دختر نازم من همه اینا رو به خاطر سلامتی شما تحمل میکنم.

امروز که 21 تیر ماهه دقیقا دو سال از روزی که من و بابایی تو حرم امام رضا به هم محرم شدیم میگذره!خیلی زود گذشت اصلا باورم نمیشه الان بعد دو سال ثمره عشقمون تو بطن وجودم داره رشد میکنه و چیزی نمونده تا به دنیا بیاد. از الان تا 1 مرداد اگه خواستی بیای میشه تو دهه ازدواج مامان و بابا!اونوقت اسم این دهه رو عوض میکنیم و میذاریم دهه ازدواج و تولد:))

دوووووست دارم دختر گلم:**منتظرتم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)