زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

21

1392/9/24 23:30
نویسنده : miss.azar
28 بازدید
اشتراک گذاری
21 گردو...

21 نگین...



کم کم دارم به لحظات انتهایی امروز نزدیک میشم از فردا وارد 22 مین سال از زندگیم میشم.

تا اونجا که یادم میاد هیچوقت روز تولدم رو دوست نداشتم نه به خاطر اینکه شاید دارم کم کم پیر میشم نه بیشتر به خاطر اینکه هر چی میاد و هر چی از روزای زندگیم میگذره احساس میکردم واقعا بی فایده بوده و الکی الکی گذشته اما امسال متفاوت بود.

امسال با همه اون 21 سالی که پشت سر گذاشتم فرق داشت،امسال میدونستم یکی رو دارم که کنارمه،یکی رو دارم که حتی اگه کنارش نباشم ذهنش از یاد من خالی نمیشه همیشه هست با من،امسال واقعا روز تولدم رو دوست داشتم واقعا خوشحال بودم که امروز روز تولدمه و شاید حتی دارم به لحظات آخر عمر نزدیک میشم.اما تک تک لحظات امروز برام شیرین و لذت بخش بود تک تک ثانیه هایی رو که کنارت گذروندم رو با جون و دل دوست دارم.

وقتی به فکرمی،وقتی از میبد گل میخری و میاری اینجا،وقتی من نیستم اتاقو مرتب میکنی،وقتی منو میفرستی تو اتاق تا شمعا رو روشن کنی و کیک رو آماده کنی،وقتی میگی خانومی چشاتو ببندیا و باز نکنی تو اون لحظه هاست که میفهمم عاشقتم،همه وجودم سرشار از عشق به تو میشه و میفهمم که اشتباه نکردم.

میثمم ممنون که بهترین تولدم رو واسم رقم زدی.

ممنون بابت کادوی خوشکلت که به قول دوستان خیلی nice

ممنون به خاطر اینکه عاشقم شدی و گذاشتی عاشقت بشم.

تنها آرزویی که داشتم آرامش جفتمون بود در کنار هم و میدونم که خدا این آرامشو بهمون داده و خواهد داد.

پ.ن:اولین تولد دو نفرمون مبارکمون باشه:*:*

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)