27 سال...
15 مرداد ماه 1364.
من هیچی از تو و اون دوران نمیدونم من یه نسل سومی هستم یعنی چیزی حدود سی سال از تو دورم.
سی سالی که افکار مردم اون زمان با الان به اندازه سه هزار سال متفاوت است.
.
.
.
.
.
همه این ها حرف های نگفته ای است که روی دلم است.حرف هایی که شاید تنها در خلوت خود با خودم زمزمه کنم.با خودم و خدام.
میگن تو یه همچین تاریخی تو دیگه اینجا نبودی ولی برای من که تو رو ندیدم این روز رو , روز تولد تو میدونم.
دایی جون ورودت به 28 امین بهار برزخیت مبارک.راستی دقیقا دو ماه پیش یه مهمون ناخونده هم داشتی
که اومد پیشت هوای بابای ما رو هم داشته باش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی