زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

شب سوت و کور ما...

1390/12/23 23:52
نویسنده : miss.azar
15 بازدید
اشتراک گذاری
به اصطلاح امشب چهارشنبه سوری بود حالا نمیدونم سوری یا صوری؟

اما چون به معنی جشنه حتما دیگه سوریه...

حال میکنم جایی که اومدم واقعا دانشگاهه احتمالا سفره عید رو همین جا توی کلاس دکتر امام زاده پهن کنیم

و استاد گرامی ما هم از انواع ملکول های بیو شیمیایی هفت تا سین انتخاب میکنه و سال ما هم به خوبی و

خوشی تحویل میشه.

توی کریدور 20 اتاقه ما که حدود 120 نفر رو جا میده تنها 3 اتاق درش باز مونده و درست 11 نفر در این برهوت

حضور دارن اما از امشب بگم که کلی هیجان داشت ....

دوستان گرامی که طی بازی کاملا با هیجان و پرشور "وسط بازی" مهتابی کریدور رو خرد خرد کردند که انشاالله

آخر ترم ودیعه 50 هزار تومنی ما پرید...

و مراسم آتش بازی بسیار بسیار هیجان انگیز: دوستان به صورت تک تک از روی چوب کبریت هایی که من آتش

میزدم و از روی شمع هایی که رفیق شریف آتش میزد به صورت کاملا ماهرانه و آکروباتیک میپریدند و با هزار

ترفند آنها را خاموش می نمودند(فوووووووووووووت)

اما از آخر مراسم بگم که همه به پذیرایی در 137 دعوت شده و شام شاهانه(نون سخت و مربا) رو خوردند ودر

نهایت یه دست اسم و فامیل....

پ.ن : امروز دارم میرم خونه....اما زیاد خوشحال نیستم از الان دلم واسه همه بچه ها تنگیده شده....

پ.ن: دیشب با داداشی رفتیم سینما 5 بعدی!!! حتما باید ببینید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)