شب سوت و کور ما...
اما چون به معنی جشنه حتما دیگه سوریه...
حال میکنم جایی که اومدم واقعا دانشگاهه احتمالا سفره عید رو همین جا توی کلاس دکتر امام زاده پهن کنیم
و استاد گرامی ما هم از انواع ملکول های بیو شیمیایی هفت تا سین انتخاب میکنه و سال ما هم به خوبی و
خوشی تحویل میشه.
توی کریدور 20 اتاقه ما که حدود 120 نفر رو جا میده تنها 3 اتاق درش باز مونده و درست 11 نفر در این برهوت
حضور دارن اما از امشب بگم که کلی هیجان داشت ....
دوستان گرامی که طی بازی کاملا با هیجان و پرشور "وسط بازی" مهتابی کریدور رو خرد خرد کردند که انشاالله
آخر ترم ودیعه 50 هزار تومنی ما پرید...
و مراسم آتش بازی بسیار بسیار هیجان انگیز: دوستان به صورت تک تک از روی چوب کبریت هایی که من آتش
میزدم و از روی شمع هایی که رفیق شریف آتش میزد به صورت کاملا ماهرانه و آکروباتیک میپریدند و با هزار
ترفند آنها را خاموش می نمودند(فوووووووووووووت)
اما از آخر مراسم بگم که همه به پذیرایی در 137 دعوت شده و شام شاهانه(نون سخت و مربا) رو خوردند ودر
نهایت یه دست اسم و فامیل....
پ.ن : امروز دارم میرم خونه....اما زیاد خوشحال نیستم از الان دلم واسه همه بچه ها تنگیده شده....
پ.ن: دیشب با داداشی رفتیم سینما 5 بعدی!!! حتما باید ببینید...