سورپرایز
کاش الان سه شنبه بود...
دلم میخواد الان یه چند روز پیش بود و من یهویی میفهمیدم که دانشکده فردا(چهارشنبه) تعطیله و اونوقت با خودم کلنجار میرفتم که بیام یا نه...
دلم میخواد الان یه چند روز پیش بود و من یهویی میفهمیدم که دانشکده فردا(چهارشنبه) تعطیله و اونوقت با خودم کلنجار میرفتم که بیام یا نه...
یهویی تصمیم بگیرم و وقتی به خودم بیام ببینم که اتوبوسم و خیره شدم به جاده...
دارم کیلومترها رو تا اردکان میشمارم
105
75
55
35
15
....
دیگه تحمل نداشتم میخواستم زودتر برسم و خودمو بندازم تو بغلت...
وقتی زنگ خونتون رو زدم و صداتو از پشت آیفون شنیدم دیگه حال خودمو نمیدونستم،تو حال خودم نبودم،تا اومدی درو باز کردی، جا خورده بودی و من اون لحظه حس کردم خوشبخت ترین ِ روی زمینم،توی آغوشت خوشبخت ترینم:))
+حاضر نیستم اون لحظه رو با تموم دنیا عوض کنم:*:*
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی