زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

شروع..........

دهم مرداد ماه ..... امروز خیلی انتظار کشیدم اما نیومد که نیومد..... سه روز پیش روز مهمی بود اما گذشت و اما روز های آینده که خیلی مهم تره........ منتظرش می مونم ...
10 مرداد 1390

قرآن من شرمنده توام!

  اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است . قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟ قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی...
10 مرداد 1390